ملاحظاتي چند در باب گويش سمناني گويش سمناني، گويش شگفت انگيزيست و به همين نظر در بين گويش هاي ايراني، جاذبه و جاي مخصوصي دارد. اين گويش در عين اشتراك با برخي واژه هاي متداول در خانواده زبانهاي ايراني، خود گويشي است مستقل و نسبتا خود كفا. ولي به هر حال خود يكي از شاخه هاي زبانهاي ايراني است.درجه وسعت و گستره آن نسبت به ساير گويش ها، در خانواده گويش هاي ايراني وضع جالبي دارد. كريستن سن مي گويد: زبان سمناني بقدري با ساير لهجه هاي ايراني نظير مازندراني و گيلكي وغيره اختلاف دارد كه خود ايراني ها مي گويند، بدون اينكه اين زبان ها را فرا گرفته باشيم،درك ميكنيم اما زمانيكه دو سمناني با هم صحبت مي كنند، هرگز زبان آنهارا نمي فهميم.[1]مباني دستوري گويش سمناني، بصورتي كه همه گوشه ها و زواياي اين گويش پيچيده و شگفت را بازگوكند و نشان دهد تا كنون تحليل نشده است دهها دانشمند خارجي در برخورد با اين گويش از سالها پيش مقالات متعددي در زبانهاي بيگانه نوشته اند كه گفته شد مهم ترين آنها از آن كريستن سن، مستشرق دانماركي است، اما هيچ كدام به تنظيم مباني دستوري كامل اين گويش توفيق نيافته اند.مشكلات مربوط به آوا نويسي نگارش و قرائت اصولا گويش هاي محلي كه متفرعات و زائده هاي زبان رسمي تلقي مي شده اند، بعنوان زبان عوام و زبان فاسد مورد اعتناي گويندگان و نويسندگان نبوده اند. ما در ميان شاعران بزرگ نيز كمتر رغبتي را به زبان محلي مشاهده مي كنيم. تعداد شاعراني كه به زبان محلي اعتنا داشته اند بسيار انگشت شمار است. و به طريق اولي:تحقيق در لهجه هاي محلي و ثبت لغات و اصطلاحات هر ناحيه در ايران هرگز رسم نبوده است. زبان عامه را قابل آن نمي شمرده اندكه درباره اش بحث كنند و اديبان در شان خود نمي دانسته اندكه به اين كار بپردازند.[2]بسياري از لهجه هاي محلي ايران ادبياتي داشت كه غالب آنها نوشته نمي شد و تنها در ذهن و ياد گويندگان لهجه ها مي ماند و بديگران انتقال مي يافت. به اين سبب نام و نشان اين سخنوران محلي به جا نمانده است.[3]گذشته از اين شايد بخشي از اين امر مربوط به مشكلاتي است كه آوانويسي، نگارش و قرائت گويش هاي محلي در ارتباط با خط فارسي با آن مواجه اند. در گويش سمناني اين مشكل بسيار برجسته است. حروف فارسي خاصه حروف صدادار و حركتها، توانايي لازم را براي انعكاس كامل آواهاي گويش سمناني ندارند. قرائت شعر سمناني، نه تنها براي كساني كه با اين گويش آشنايي ندارند ممتنع است بلكه حتي براي خود سمناني ها خالي از اشكال نيست. حتي در آوا نويسي در حروف لاتين ميبينيم كه مستشرقان در حروف، تصرفاتي قراردادي بعمل مي آورند تا بتوانند دقايق آوايي و صوتي يك گويش را بدرستي منعكس كنند.بدين ترتيب براي شاعر بسي آسانتر كه پيام خود را به زبان فارسي – زبان مسلط و گسترده –به گويش ميليونها نفر برساند تا اينكه به زبان محدود و پيچيده محلي با خوانندگان بسيار محدود.مقاومت گويش سمناني و ساختار دستوري آن پرويز پژوم شريعتي چند فرضيه جالب ديگر را در اين زمينه مطرح مي سازد:يكي اينكه شعر سمناني در مقايسه با فارسي با قيود و محدوديت هاي فراوان و دست و پا گير مواجه است. اهم اين محدوديتها عبارتند از:1- طبيعت ساختمان دستوري گويش سمناني كه تخطي از آن بهيچ روي جائز نيست زيرا هر گونه بي توجهي در رعايت قوائد مربوط، موجب نادرستي و سستي كلام مي گردد. مثلا هيچ سراينده سمناني حق ندارد يك واژه مذكر را به صورت مونث بكار برد يا بالعكس. نيز مجاز نيست كه يك فرم دستوري اسم را در حالتي نامربوط استعمال نمايد.2- گويش سمناني گويشي است انعطاف ناپذير. واژه هاي بيگانه را بسختي مي پذيرد و حتي ينظر مي رسد كه تا حدود يكي دو قرن گذشته در مقابل ورود واژه هاي فارسي نيز مقاومت به خرج داده باشدو اتفاقا همين مقاومت و سرسختي راز بقاي اين گويش بوده است. در نتيجه واژه هاي مترادف در سمناني اندك است.[4]3- ادبيات سمناني، تا آنجا كه بدست ما رسيده، اندك است و همين اندك نيز تا كنون تدوين و چاپ نشده است و شاعر امروزي سمناني نمونه هاي فراوان و اصيل و محكم از شعر سمناني در اختيار ندارد تا از آن توشه برگيرد.4- خاصيت تركيب پذيري و ساخت واژه هاي جديددر گويش سمناني در مقايسه با فارسي بسيار ضعيف است. در، مقابل زبان فارسي زباني است كه با خصوصيات ويژه خود تسهيلات و امكانات فراواني براي طبع آزمايي در اختيار شاعر قرار مي دهد.
توسل و مناجات خدايا تو هما دردي دوا كه خدايا تو دردهاي ما را دوا كنگرفتاري هما سر پي توواكه گرفتاريها را از سر ما باز كنبجزته اي خدا هيشكين نداريم بجزتواي خدا هيچكسي را نداريممحبت كه هماحاجت روا كه محبتي بنما حاجت ماراروا كنگرفتاري و دردي از همايه گرفتاري و درد ها از ماستخرابي مو و گردن از همايه خرابي از من و گرد از ماستهميشه،كرم دارين پي عمل مي هميشه كرم ازدرخت بوجودميآيدمريضي رونگ زردي از همايه بيماري ورنگ زردي ازخودماستته پي پيدامبو پاكي و خوري پاكي و خوبي از تو پيدا مي شودمزون هادي شفا هر جا تو فوري درهركجافورا توميتواني شفاعنايت كنياگه ببر هما پي دردو رنجي اگر درد و رنج ما ازما ببريمبو پاكي سراسرژير و ژوري سراسر پائين و بالا پاكي ميشودته بسيار چي و ته با چي هماره تو سفارش كرده و تو گفته ايكوفقط بزنين ته باچي هماره كه فقط ترا درهمه كارهاناظربدانيمكو هميشه فقط تو چاره سازه كه هميشه فقط تو چاره سازي(همه دردي فقط توماكه چاره) (همه درد هارا فقط توعلاج ميكني)همن باعث مبو كوته دما سين همين باعث ميشودكه ترابچسبيمقسم بدين ته به طه و ياسين قسم به دهيم ترا به طه و ياسينكو ناظم با ته با يه در مناجات كه ناظم با تو در مناجاتته ره با يه كوهما آس و پاسين به تو بگويد كه ما آس و پاسيمآداب و رسوم، اعتقادات و عقايد مردم يك منطقه نشان دهنده سطح فرهنگ و نوع تفكري است كه در طي ساليان متمادي ساخته و پرداخته شده و شكل مي گيرد. درپژوهش حاضر سعي شده است تا برخي از ويژگيها و مختصات آداب و رسوم مردم شهرستانهاي سمنان، شاهرود، دامغان و گرمسار كه در گذشته پررنگ تر بوده و اكثرا بدان پاي بند بودندو امروزه مي رود تا به دست فراموشي سپرده شود مورد بحث و بررسي قرار گيرد.فرهنگ عامه از معقولاتي است كه هر كس آنرا به آساني احساس مي كند ولي قادر به ارائه تعريفي دقيق و روشن از آن نيست. هر فرد انساني بر حسب نوع جامعه اي كه در آن زيست مي كند و ارتباط جمعي و گروهي كه دارد، پندارها و باور ها و آداب و رسوم و رفتارهاي خاص از نشست و برخاست و شادي و مرگ و غيره دارد كه در حقيقت متن اصلي زندگي اجتماعي او راتشكيل مي دهد.آدمي ممكن است به نحوه پديد آمدن بعضي از اين امور و ماهيت و كم و كيف آنها وقوف داشته باشد و به همين دليل بتواند در نحوه ظهور آنها دخالت كند و آنها را تغيير دهد و احيانا از بروز برخي از آنها جلو گيري كند. قدر مسلم آن است كه تعداد زيادي از اين امور بدون دخالت و اراده فرد در جامعه پديد مي آيند و خود را بر افراد تحميل مي كنند يا فرد بدون اينكه آگاهي داشته باشد بدانها تمسك مي جويد. در واقع نيازهاي واقعي و فطري خود را بدين طريق رفع مي كند.[1] آرتور كريسين سن. گويش سمناني- كپنهاك1915 نقل وترجمه از تاريخ قومس تاليف رفيع چاپ اول تهران صفحه 577 .[2] و [3 ]- دكتر پرويز ناتل خانلري : زبان شناسي وزبان فارسي. چاپ چهارم. انتشارات توس، صفحات 151- 152 .[4] گرچه دوستان سمناني با اتكا ء به اين بيت شعر آقاي نيري : كم را به پنج لفظ تلفظ نموده اند نا كم، بيليكي وپك وپنديك وپرجنه ادعا مي كند كه گويش سمناني از لحاظ دارا بودن واژه هاي مترادف بسيار غني است، لكن اولا در مورد واژه هاي ديگر به جنين مترادفاتي كمتر بر مي خوريم ثانيا وجود همين واژه ها خود محدوديت ايجاد مي كند زيرا هريك از آنها موارد كاربرد ويژه خود را دارد ونمي توان از همه آنها در هر جمله اي استفاده نمود، ثالثا بطوري كه بعدا خواهيم ديد در اين زمينه با فارسي قابل مقايسه نيست.
|