تاريخچه شهر سمنان شهر سمنان يكي از قديمي ترين شهر هاي ايران بوده وقدمت آن به بيش از اسلام مي رسد در كتاب مروج الذهب مسعودي آمده است كه در گذشته ساختماني عجيب در اين شهر وجود داشته وآتشي در آن نگهداري مي شده است، تاهمين اواخر نيز آثاري چنين آتشكده ائي در جنوب محله اسفنجان وجود داشته است. بدون شك شهر سمنان در عهد ساسانيان وجود داشته ودر فتوح مسلمين از آن نام برده شده است امروزه نيز محله بسيار قديمي در شهر سمنان وجود دارد كه كهنژ نام دارد ودر داخل محله تارخي ناسار قرار گرفته كه بايد همان بخش حاكم نشين دوران ساسانيان باشد. استقرار شهر در در مسير جاده ابريشم از چين تا مديترانه امتداد داشته، موجبات رشد وشكوفائي تجاري شهر را فراهم آورده بود. پس از اسلام در قرن اول هجري مسجد جامع سمنان در داخل محله اسفنجان وجنوب محله كهندژ شكل گرفت در اين دوره در كنار راه اصلي شرقي- غربي كه بعد ها بصورت بازار منسجمي درآمد ميدان كهنه كه محل خريد وفروش ومبادله كالا بودشكل گرفت . تدريجا دو محله ناسار واسفنجان در جوار مسجد جامع ، ميدان كهنه( ميدان شريعتي) وكهندژ توسعه يافتند. دردوره مغولان و در عصر شيخ علاء الدوله سمناني كه عرفاي بنام ايراني است، محله اسفنجان همچنان از مركزيت برخوردار بود، در اين دوره گذر قديمي شرقي-غربي كه در جوار آن ميدان كهنه شكل گرفته بود به بازارچه ائي تبديل گرديده و سراچه و خانقائي نيز در جوار آن شكل گرفت، علاوه بر اين بازارچه، بازار اصلي شهر از جوار مسجد جامع و به سمت شمال شكل گرفت كه در طول آن دو تكيه به چشم ميخورد، يكي تكيه پهنه در جنوبي ترين نقطه بازار در داخل محله اسفنجان و در جوار مرقد مطهر امامزاده يحيي ابن موسي و ديگري تكيه ناسار كه در ميانه بازار و سمت غرب آن در دل محله ناسار قرار گرفته بود. سمنان تدريجا در جهت شرق و جنوب رشد نمود (بعلت وجود زمينهاي مرغوب كشاورزي واقع در شرق و بخصوص جنوب سمنان) و محلات لتيبار و شاهجوق در شرق و محله چوبمسجد در جنوب محله اسفنجان شكل گرفت. در دوره نادر شاه پيرامون شهر حصاري كشيده شد كه اين محلات را در بر مي گرفت اين حصار مجموعا از 66 برج و چهار دروازه به نامهاي دروازه خراسان ، چوبمسجد، عراق و ناسار تشكيل شده بود. در دوره قاجاريه اين شهر مورد توجه قرار گرفت و مقر حكومتي از محلي بنام منزل كلانتر كه در جنوب شرقي محله اسفنجان واقع بوده و هنوز نيز وجود دارد و به شمال شهر منتقل شده، احداث ارگ حكومتي در شمال حصار نادرشاهي موجبات توسعه شهر به سمت شمال و امتداد يافتن بازار تاحد دروازه شمالي شهر را فراهم آورد، تنها آثار باقيمانده از ارگ قاجاري دروازه شمالي آنست كه در وسط ميداني قرار گرفته و از ديگر آثار ايندوره مسجد سلطاني است و در نزديكي مسجد جامع و شرق تكيه پهنه قرار گرفته است.
حصار نادر شاهي حدود توسعه شهر تا 250 سال پيش را نشان ميدهد، كه عمدتا جهات شرق و جنوب بوده است از دوره قاجاريه به بعد نخست بعلت احداث ارگ حكومتي در شمال شهر و سپس به دليل احداث ادارات دولتي در اين منطقه و در سالهاي اخير نيز به دليل تسهيل آبرساني به شمال شهر احداث شهرك هاي جديد، شهر بطرف شمال توسعه يافته است. اين توسعه بسوي شمال تدريجا از مركزيت كالبدي و عملكردي محلات قديمي تر شهر كاسته است. لازم بذكر است كه قديمي ترين بخش بافت يعني پيرامون محلات ناسار و اسفنجان و جوار مسجد جامع و بازار بجز خيابانهاي حاشيه ائي تنها يك خيابان احداث شده كه از يكسو از كنار ميدان كهنه و از سوي ديگر از مسجد جامع گذشته، اما عملا بازار شيخ علاء الدوله را بشكل طولي بريده و بخش وسيعي از آنرا به كلي تخريب نموده. همچنين عدم ارائه دسترسي محدود سواره به داخل بافت مسكوني، موجب ارزيابي نامطلوب بافت جهت سكونت از جانب ساكنين موجب گرديده و به روند مهاجرت به بيرون از بافت دامن زده و جايگزين اين مهاجرين، روستائيان، افاغنه و مهاجرين جنگ هستند كه موجب دگر گوني بافت اجتماعي منطقه شده اند. اين قشر وابستگيهاي عميق به بافت را نداشته و علاقه ائي به سرمايه گذاري در بافت را ندارند در نتيجه نوسازي تدريجي و سلول به سلول آن كه مانع اضمحال و پوسيدگي و نهايتا مرگ بافت است متوقف گرديده و بدين ترتيب كالبد بافت قديم تدريجا در حال فرسايش و نابودي است. محدوده حصارنادشاهي (محدوده محور فرهنگي-تاريخي) در حدود 100 هكتار ميباشد و در نگاه اول مشخص است مسئله پوسيدگي و فر سايش بافت در تمامي سطح محدوده به يك اندازه حاد نيست و بخشهائي از بافت قديمي(لتيبار-شاهجوق) هنوز حياتي نسبتا طبيعي دارند. بدان معني كه روند سكونت، كار و تغييرات كالبدي در آنها اگر نه همگام با قسمت هاي نوساز شهر، حد اقل با گام هاي آهسته تر در جريان است. اما در بخشهاي ديگر بافت(ناسار- اسفنجان) گوئي زندگي متوقف شده، بطوريكه هم كيفيت كالبدي محيط و هم شرايط اجتماعي و فرهنگي نشانگر يك چنين واپس ماندگي بوده، همگي از غير مادي بودن شرايط كالبدي –اجتماعي بافت حكايت مي كند. اين شرايط نامطلوب تر كه عمدتا در قديمي ترين قسمت بافت يعني محلات ناسار و اسفنجان به چشم ميخورد از يكسو قدمت اين بافت و عناصر تاريخي با ارزش موجود در آنها و از سوي ديگر گذر بازار از ميان بافت كه هنوز عليرغم همه مشكلات حيات خود را حفظ نموده، عواملي هستند كه توجه بيشتر به اين بافت را ضروري مينمايد. از جمله عناصر ارزشمندي كه ميتوان در اين بافت از آنها نام برد مسجد جامع، مسجد سلطاني، كاروانسرا، بازارچه شيخ علاءالدوله تكيه پهنه،تكيه سار، حرم امامزاده يحيي(ع) راسته بازار و چندين مركز محله مانند مركز محله كهندژ بالا- عباسيه ملا قزويني و چهاراه است كه هر يك از آب انبار – مسجد - تكيه و بعضي از عناصر شاخص ديگر تشكيل شده اند. از جمله مراكز محله كهندژ يا كهندژ پائين است كه يك تكيه، يك نمازخانه فعال و آب انباري متروكه از دوران گذشته و قدمت تاريخي محله حكايت ميكند قدمتي كه در اين محله و در طول گذر كهندژ به عهد ساسانيان باز ميگردند. وسعت محدوده محلات ناسار و اسفنجان رويهم 47 هكتار است كه از اين ميان محله ناسار 2/28 هكتار و محله اسفنجان 4/18 هكتار وسعت دارد. محدوده دقيق محلات را بجز در مواردي مانند غرب محلات ناسار و اسفنجان كه حدود حصار نادر شاهي تا حدودي قابل تشخيص است، بدقت نميتوان مشخص داشت. خيابان امام در واقع دو محله ناسار و اسفنجان را از هم جدا و بازار به دو نيمه مساوي تقسيم كرده است. جمعيت ساكن در اين دو محله 4588 نفر است كه تراكم جمعيت حدود100 نفر در هكتار را بوجود ميآورد كه مقايسه با /000 /65 نفر جمعيت سمنان 8 0/0از كل جمعيت شهر را در خود جاي داده است، قابل توجه است كه جمعيت ساكن در اين بافت از سال 62 تا67 سير نزولي داشته از 6640 نفر به4588 نفر كاهش يافته است. بخشهاي عمده اين بافت سخت فرسوده است و لكه هاي مخروبه و قابل تخريب كه بيشتر بصورت زباله داني در آمده در آن فراوان است. بطور كلي محدوده مورد نظر را ميتوان به دو بافت مسكوني و تجاري تقسيم نمود، از آنجا فعاليتهاي تجاري در داخل بافت مسكوني انجام شده و از سوي ديگر عده ائي حتي در طول راسته بازار و در پشت بدنه مغازه ها سكونت دارند محدوده اين دو فعاليت را از نظر كالبدي براحتي نمي توان از هم جدا نمود. در هر صورت عنصر بارز بافت تجاري همان مجموعه بازار است كه علاوه بر فعاليتهاي تجاري در برگيرنده فعاليتهاي مذهبي خدماتي نيز بوده است.
شهر سمنان نسبت به گذشته تغييرات و تحولات بسياري پيدا نموده است. خيابانهاي جديد، ايجاد ميادين و ايجاد پاساژها و احداث بسياري از بنا هاي ديگر در بعضي از قسمتهاي بافت قديمي، شهر را دچار تغيير و تحول بسياري نموده است. با اين وجود بسياري از مناطق شهر سمنان هنوز بافت و طرح قديم خود را حفظ نموده و كمتر دستخوش تغيير و تحول شده است. هنوز هم آثاري از منازل قديمي با همان طرح و نقشه قديم خود در مركز و جنوب سمنان مشاهده مي شود. در اين تحقيق چون تاكيد روي طرز معيشت و زندگي مردم سمنان در دهه هاي گذشته دارد، لذا بر آن شديم كه نمايي از طرح و بافت قديم شهر، منازل مسكوني قديمي را براي روشن نمودن بهتر اذهان ارائه نماييم. در گذشته به علت عدم وجود امنيت، دور تا دور شهر سمنان ديوار يا حصاري داشت و همچنين قلعه هاي متعددي نيز وجود داشت. مردم از اين حصار و قلعه ها براي تامين امنيت خود در برابر راهزنان و بيگانگان استفاده مي نمودند. تنها براي رفت آمد به داخل شهر چهار دروازه تعبيه شده بود كه اسامي آنها عبارتند از:
براي تامين امنيت شبها دروازه ها بسته مي شد و به كسي اجازه ورود به شهر داده نمي شد، نگهباناني بودند كه چگونگي ورود و خروج مردم را كنترل مي نمودند.
هر چند بنيان گذاري نخستين شهر سمنان به دقت روشن نيست، ولي اسناد تاريخي حكايت مي كند كه شهر سمنان از باستان وجود داشته است تا قبل از اسلام شهر سمنان از قلاع چندي تشكيل مي يافته است، دو قلعه نارين قلعه و دزجرمنه يكي در شرق وديگري در غرب شهر قرار داشته اند محتملا قلعه اصلي شهر كه كهن دژ ناميده مي شده در ميان اين دو مستقر بوده است. در افسانه هاي باستاني از دو محله قديمي شهر يعني محله نا سار و محله اسفنجان نام برده شده، استقرار اين محله در جوار محله كهن دژ ( محتملا قلعه كهن دژ ) معيد اين قدمت مي باشد. در محله اسفنجان اثار دو قلعه پر اهميت وقديمي به چشم مي خورد كه به قلعه هاي پاچنار مشهورند. قلعه هاي مزبور به صورت دژهاي- دوران باستان ساخته شده اند. پس از استقرار اسلام در شهر سمنان، مسجد جامع در قلب محله اسفنجان ساخته شده است مي توان حدس زد كه در اين دوره محلات مسكوني ومراكز داد وستد، در اين محله پيرامون مسجد جامع، مركز عبادي وسياسي شهر رشد يافته باشند وبا رونق تجارت كه از مختصات ايندوره است، بازار به مركزيت مسجد جامع در جهات چهار گانه، بخصوص به سمت شمال در محله ناسار ودر جوار كهن دژ توسعه يافته اند. بازار اصلي شهر كه قسمت شمالي آن كماكان به راسته بازار وقسمت جنوبي آن بعلت مجاورت با حرم متحر يحي ابن موسي (ع) به بازار حضرت مشهور است كلا در داخل محله اسفنجان وناسار قرار گفتند وتكيه بزرگ ناسار در مسير راسته بازار وتكيه بزرگ پهنه در انتهاي بازار حضرت قرار دارند. در دوره مغلان ودر عصر شيخ علاءالدوله سمناني، محله اسفنجان همچنين از مركزيت برخوردار است بازار شيخ علاء الدوله در محور شرقي- غربي در طي گذري دروازه شرقي را به در وازه غربي متصل مي ساخته، گسترش يافته بود. اين بازار در محل ميدان شريعتي فعلي با بازار اصلي شهر چهار سوقي تشكيل ميداده است وبقاياي اين بازار كه تا سالهاي اخير نيز فعال بود در هنگام احداث خيابان اصلي شرقي- غربي ( خيابان امام ) تخريب گرديد. اكنون نيز محله اسفنجان به مركزيت مسجد جامع، محله مركزي شهر سمنان را تشكيل ميدهد. اين وضعيت حاكي از اين است كه مركز شهر سمنان يعني كهندژ واسفنجان در طول تاريخ همچنان ثابت مانده وهيچگونه جابجائي وتغيير محلي در هسته شهر حادث نگرديده است وگسترش تدريجي محله اسفنجان وناسار در پيرامون اين كانون ثابت باستاني باعث بزرگي شهر شده است. علاوه بر دو محله قديمي ناسار، كه محله كهندژ بخش عمده آنرا تشيل مي دهد ومحله اسفنجان، محلات ديگر شهر عبارتند از : محله چوبمسجد در جنوب محله اسفنجان ومحله لتيبار وشاهجوق در مشرق شهر. شهر سمنان بنا به گفته گلا ويخو سياح اسپانيولي در عهد تيمور، حصار وباروئي نداشته ولي بنابه گفته صنيع الدوله در مطلع شمس : در سمنان در دوره قاجاريه داراي حصار بوده، ميگويد اين حصار را نادر شاه به گردشهر كشيده واقلعه شهر 66 برج داشته وفاصله هر برج ديگر ديست قدم الي دويست پنجاه قدم بوده است. حصار شهر داراي چهار در وازه اصلي بوده بنامهاي دروازه عراق در سمت غرب ، دروازه شاه خراسان در سمت شرق، دروازه چبمسجد در در جنوب دروازه ناسار در شمال شهر قرار داشته است. اولين تاسيساتي كه در شمال شهر وخارج از حصار قديمي احداث گرديد ارگ حكومتي است. اين ارگ در هنگام پادشاهي فتحعلي شاه حكومت بهمن ميرزا فرزند او در شمال شهر بنياد گرديد. ساختمان ارگ حكومتي درست چسبيده به باروي شهر ودر كنار دروازه ناسار ساخته شد. ارگ حكومتي داراي دو دروازه يكي در شمال ويكي در جنوب بوده كه دروازه جنوبي آن در داخل شهر راه داشته وتكيه ائي نيز در جوار آن ساخته بودند. ساختمانهاي ارگ حكومتي ودروازه جنوبي آن دوره اخير بكلي ويران وبجاي آن ادارات مختلف دولتي احداث گرديد ودروازه شمالي آن تنها اثر باقيمانه ائي است كه امروزه به عنوان اثر تاريخي از آن حفاظت مي شود.
معابر بافت قديم شهر: بافت قديم شهر سمنان نه تنها داراي ساخت و سلسله مراتب خدماتي خاص بوده، بلكه داراي ويژگيهاي كالبدي بخصوص نيز ميباشد. رعايت سلسله مراتب در شبكه راهها، وجود پيچ و خم در مصير گذرهاي اصلي و طولاني، تعريف فضاها مكث و مراكز محلات، مسقف نمودن بخشي از معبر بالاخره وجود سلسله مراتب در عرصه ها، بطوريكه در غالب موارد فضاي خصوصي به كمك يك يا چند فضاي واسطه به فضاي عمومي متصل ميگردد. عرض معابر و نسبت آن با ارتفاع بدنه ها، نوع معماري و مصالح بكار گرفته شده، همگي ويژگيهاي كالبدي خاصي را بوجود آورده است كه بخش قديمي سمنان را از بافت جديد آن متمايز ميكند. اين ويژگيها در كنار كيفيت ساختماني و قدمت و فرم قطعات زمين و نوع مالكيتها كه گاه با پيچيدگيهاي خاصي همراه است، بر اين تمايز تاكيد بيشتري مي ورزد. رشد و توسعه تدريجي بافت قديم كه خود تحت تاءثير تصميمات فردي و افراد متعددي طي زمان طولاني انجام شده و اصطلاحا آنرا رشد ارگانيك ميناميم، فرم فيزيكي خاصي را بوجود ميآورد، اين فرم فيزيكي در بافت معابرشهري سمنان بصورت كوچه هاي اصلي و فرعي درآمده كه كوچه هاي اصلي بين محلات و مراكز آنها پيوند ايجادنموده و كوچه هاي فرعي ارتباط واحدهاي مسكوني را با مراكز محله اي تاءمين مينمايد و عملا مانند بسياري ديگ از بافتهاي ارگانيك سلسله مراتب دسترسي ها بخوبي در آن رعايت گرديده است. به شكل گيري تدريجي معابر و تاءثير محدوده مالكيتها و همچنين تمايل مردم به ايجاد فضاها متنوع و ديدهاي گوناگون در طول معابر اصلي، پيچ و خم هائي با تنوع بصري بوجود آورده كه در فضاي معماري همگون و درونگراي بافت قديم سمنان ضرورت آن كاملا حس ميشود. استفاده كننده اصلي معبر و بعبارت صحيح تر مخاطب اصلي معبر عابر پياده است و تاءمين نيازهاي وي از اهميت ويژه ائي برخوردار است همانطوريكه گفتيم استفاده كننده از معبر عابر پياده است و اين عابر پياده در طي حركت خويش در فضا نياز به تنوع دارد و نياز دارد فضا اطلاعاتي به وي بدهد، او فضاي خالي و بدون خبر نمي خواهد، هر چند از سوي ديگر نيز خواهان اطلاعات خيلي زياد و سنگين هم نيست كه آرامش دروني وي را مختل نمايد و فضا مداوما توجه وي را بخود بخواند و وي را خسته نمايد. پس استفاده كننده در پي محيطي است كه نه كسالت بار باشد و نه خسته كننده، و تعادلي در اين بين مي جويد از سوي ديگر وي عابر پياده است و سرعت حركت دو تنها بين 3 تا 5 كيلومتر در ساعت است، پس به تنوع اطلاعاتي در مقياس خود و متناسب با سرعت حركت خويش نياز دارد، از ديگر سو عواملي كه اين تنوع را به وي ميدهند ميتوانند معبر، معماري و يا عملكردها باشند. معماري سمنان، به تبع شرايط اقليمي و فرهنگي، معماري درون گراي خشت و گلي است كه عمدتا ديواره هائي بلند و همگون با كمترين روزن در بيرون بنا بدست ميدهد. تكرار مصالح خشت و گل بر اين همگوني مي افزايد. هر چند عقب نشين ورودي ساختمانها و معابري فرعي كه از معبر اصلي جدا ميشوند و خود به چند واحد مسكوني دسترسي مي دهند تنوعي در مسير حركتي عابر پياده ايجاد ميكنند، اما تنوع كافي را بوجود نميآورده آنچه كه براي ايجاد تنوع باقي مي ماند دو چيز است، نخست معبر به لحاظ فرم و شكل ظاهري و دوم عملكردها كه در طول معبر رخ ميدهند. معبر ميتواند فرمي ساده و مستقيم بيابد و بين دو نقطه با كوتاهترين طول ارتباط ايجاد نمايد. اما اين شكل يابي مستلزم طرحي قبلي است و با نحوه توسعه ارگانيك شهر همخواني ندارد. هنگاميكه تدريجا باغات به واحدهاي مسكوني تبديل ميشوند، خرد و خردتر شده و واحدهاي مسكوني زيادي را بوجود آورند، حد اين باغات است كه معابر را بوجود ميآورد، حد مالكيتي كه هيچگاه نظام راست گوشه اي در شكل گيري آن حكمفرما نبوده است كه از يكسو فرم پيچ و خم دار معابر امري است اجتناب ناپذير. در زمان شكل گيري اوليه بافت، شهر وسعت و جمعيت چنداني نداشته است، همين كوچكي شهر باعث ميگردد كه فرم هاي خاص متناسب تر از برخي ديگر فرمها باشد. در بافتهاي منظم هرگاه بخشي از بافت ديده ميشود، به راحتي فرم بقيه بافت و وقايع كالبدي بخشهاي ديگر قابل حدس و پيش بيني است، چنين بافتي خواناتر استء اما به همان اندازه ساده و بدون تنوع است، اما در بافتهاي ارگانيك هيچ يك از بخشهاي بافت و جزئيات آن عينا تكرار نميگردد. كمتر كسي قادر است با ديدن بخشي از يك بافت ارگانيك فرم بقيه قسمتهاي بافت را حدس بزند و بعلاوه پيچ و خم معبر تنوع ديد و منظر زيادي بوجود مي آورد، همين تنوع فرمي معابر و فضاهاي باز و بسته و فضاهاي مكث باعث ميگردد كه مجموعه حجم اطلاعاتي بيشتري داشته باشد حجم اطلاعاتي بيشتر شهر باعث ميگردد، كه شهر ذهنا بزرگتر ارزيابي گردد. در شهر هاي كوچك و متوسط اين امري مطلوب بوده و موجب احساس رضايت و امنيت شهروند ميگردد، از اينروي حتي اگر فرم پر پيچ و خم معابر، را امري اجتناب ناپذير و حتي ناآگاهانه پنداريم از نتايج مثبت آن نمي توانيم چشم بپوشيم. علاوه بر فرم كلي معبر كه در آن سلسله مراتب دسترسيها به لحاظ عملكردي رعايت شده و به علاوه پيچ و خم هاي متعددي كه به بافت غناي بصري بخشيده است، ويژگيهاي جزئي ديگري نيز در طول معابر موجب تنوعي مطلوب گرديده است، ويژگيهاي فرمي كه در راستاي تقويت عملكردي خاص بوده است، عملكردي كه خود در ارتباط با سلسله مراتب خدمات شهري ميباشد و ضمن ايجاد تنوع بر خوانائي شهر ميافزايد. بطور كلي از نقطه نظر بافت قديم سمنان به چند محله اصلي تقسيم ميشود، محلات ناسار و اسفنجان، چوبمسجد، شاهجوق و لتيبار، محلات اصلي سمنان تا عهد نادرشاه كه حصاري پيرامون شهر كشيده شده را بوجود آورده اند. هر يك از اين محلات از جز محلاتي بوجود آمده اند كه در مركزيت خود خدمات مورد نياز را در اختيار ساكنين قرار ميدهند شايد اين جز محلات را بتوان واحد همسايگي ناميد اما مركزيت خدماتي اين جز محلات كه تعداد آنها تنها در دو محله اصلي ناسار و اسفنجان به 8 مورد ميرسد امروزه نام مركز محله اطلاق ميگردد. شاخص اصلي اين مركز خدماتي يك فضاي مذهبي است كه بيشتر بصورت تكيه رخ مينمايد. در كنار فضاي مذهبي، آب انبار، واحدهاي تجاري و حمام گاه به گاه ديده ميشود كه به تناسب نياز ساكنين استقرار يافته است اين مراكز محلات در طول معابر و گذرهاي اصلي بافت استقرار يافته و ضمن ارائه خدمات به محدوده خدماتي خويش در ايجاد تنوع بصري در طول معبر مؤثر ميباشد. اين تنوع تنها حاصل تغيير عملكردي نيست، بلكه اين تغيير عملكردي به همراه خويش تغيير فرمي شديدي در طول معبر بوجود مي آورد. معبر فضاي پويائي است كه پيچ وخم هاي طولان بركشش آن مي افزايد. مراكز محلات در مقابل اين پويائي فضاي ايستا بدست مي دهند. ايستائي كه از يك سو حاصل عملكردهاي فضا ووقايع وابسته به آن بوده واز ديگر سو به تغيير فرم فضا وايجاد گشودگي وتغيير تناسبات موجود آن است. در اكثر مراكز محلات براي تعريف فضاي مركز محله تاكيد برايستائي قسمتي از فضا يا كلي از فضا مسقف شده است. مانند فضاي مركز محله تكيه همت آباد، تكيه چهار راه، تكيه عباسيه يا در محل برخورد وتلاقي معبر يعني فضاي پويا ومركز محله يعني فضاي ايستا برروي معبر تلاقي زده شده مانند محل مسجد المهدي در محله اسفنجان ومركز كهندژ پايين در محله ناسار. از جمله ديگر ويژگي هاي كالبدي بافت قديمي سمنان كه بدان هويتي ممتاز از بخش جديد شهر بخشيده ، رعايت سلسله مراتب در عرصه هاي زندگي است، تمايز روشن ميان فضاي خصوصي وفضاي عمومي وجود فضائي واسط كه فضاي خصوصي/ نيمه عمومي محسوب شده وهمچون مقملي دو عرصه عمومي وخصوصي را به هم پيوند ميدهد، كه به هيچ روي در بافت جديد ديده نمي شود. در بافت قديم سمنان حريم فضاي خصوصي ، فضائي را به وجود مي آورد كه آن را مي توان فضاي خصوصي / عمومي ناميد ورود به فضاي را طي مراسمي ميسر مي دارد. به طوريكه ورود مستقيما انجام نشده وبا گذراز هشتي ودالان مي باشد. اين در حالي است كه در بافت جديدسمنان ما به هيچ روي فضاي واسط نمي بينيم. چرا كه باز شدن درب حياط موجب رخته ونفوذ فضاي عمومي به داخل فضاي خصوصي مي گردد. ديگر ويژگي كه بافت قديم سمنان را از منطقه جديد آن جدا مي كند، عدم وجود نظم هندثي در قطعات زمين موجود وعدم همگوني محل احداث بنا مي باشد. در حالي كه بافت جديد سمنان ضوابط ساختماني كه محل وحجم بناي احداثي را مشخص مي دارند. وريتمي يك نواخت وتكرار شونده به بدنه خيابان مي بخشد، ريتمي كه تها باجزئيات معماري ونوع مصالح تنوع مي يابد. اين در حالي است كه در بافت قديم ريتم حجم هاي ساختماني وديواره هائي كه فضاي باز داخلي را از فضاي معبر جدا مي كنند ، متنوع بوده ، اما در مقابل نوع مصالح وجزئيات معماري همگون مي باشد ، اين امر موجب مي گردد. كه ضمن حفظ وحدت ويكپارچگي مجموعه، تنوع بصري كافي نيز در محيط بوجود مي آيد، تنوعي كه حاصل يك ريتم كلي متنوع است وبراي درك آن نياز به توجه هيچگونه جزئيات نيستاما در بافت جديدبراي درك تنوع بايستي توجه به جزئيات مطرح گردد ، چراكه كليات يعني اندازه قطعات ، هجم ساختمان همگون هستند. نحوه اتصال بافت قديم به بافت جديد: آنچه بايد بدان توجهي خاص نمود ونحوه اتصال قسمتهاي جديد شهر به بخش قديمي آن مي باشد. به طور كلي اگر اتصال بين دو بخش بافت آرام وظريف وتدريجي انجام گيرد، شهر نتها دچار مشكلات عملكردي از نظر آمد وشد وخدمات رساني ودسترسي به مراكز خدماتي در سطوح مختلف نخواهد شد، بلكه احساس دوگانگي نيز در شهر وجود نخواهد داشت ويا لا اقل اين حالت دوگانگي تضعيف خواهد شد. اما اگر اتصال ضعيف باشد، همين ضعف اتصال، شكنندگي رواني وعملكردي را به وجود مي آورد كه متعاقبا موجب تشديد دوگالنگي وجدايي دو بخش بافت خواهد گرديد. از اين رو مي بينيم در شهر هايي كه بافت تاريخي در مركز شهر واقع شده، وشهر تدريجا پيرامون هسته اوليه توسط يافته بدليل وجود اتصالات متعدد ، تغيير فرم تدريجي بوده واز حالت شكنندگي ودوگانگي بافت كاسته شده است، در مقابل در مواردي كه بافت تاريخي در يكسو وبافت جديد در سويي ديگر قرار دارد ، تفكيك ذهني دوبخش شهر ساده تر شده واگر اتصالات ضعيف باشند اين كار باشدت بيشتري انجام خواهد شد. در سمنان باقت جديد در شمال بافت قديم رشد يافته عملا دو بخش متمايز در مجاورت هم شكل گرفته اند. آنچه موجب اين تمايز علي رقم مجاورت دو بخش يافته است، اتصالات ضعيف ميان دو قسمت بافت مي باشد اين ضعف بعلت عدم تداوم- مسير خيابانهاي شهر وجود پيچشهايي در طول خيابانهايي كه ازمنطقه قديم به سوي منطقه جديد احداث شده اند، يكطرفه بودن برخي از خيابانها براين دو گانگي وجدايي تاكيد بيشتري مي ورزد واز نظر رواني براحتي امكان اتصال ميان بافت قديم وبافت جديد وجود ندارد. واز مرزي خاص كه عبور كنيم ، ورود به منطقه جديد حس مي شود اين امر يكباره حادث شده وناگهاني جلوه مي نمايد، به همان ميزان كه ورود به بافت قديم ناگهاني است وتوسعه شهر نيز اورگانيك وطبيعي نمي شود با اين جهت لزوم طراحي معابر بيشتري بعنوان مقاصل اقتصادي دو قسمت بافت قديم وجديد ضروري مي نمايد.
[1] محمد حسن اعتماد السلطنه( صنيع الدوله)، مطلع الشمس، جلد سوم به كوشش تيمور برهان ليمودهي ، تهران، انتشارات فرهنگسرا،1362 ، صفحه1101
|